• وبلاگ : عشق يعني ياء و سين !!
  • يادداشت : دختر ابرها...
  • نظرات : 8 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باران !‌ سرود ديگري سر کن
    من نيز مي دانم که در اين سوگ
    ياران را
    ياراي خاموشي گزيدن نيست
    اما تو مي داني که در اين شب
    ديوارهاي خسته را
    تاب شنيدن نيست
    من نيز مي دانم که ياران شقايق را
    دستي به نفرين
    از ستاک صبح پرپر کرد
    من نيز مي دانم که شب افسانه ي خود را
    در گوش بيداران مکرر کرد
    اما نمي گويم
    ديگر نخواهد رست در اين باغ
    خونبرگ آتشبوته اي
    چون قامت ياد شهيدانش.
    يا گل نخواهد داد
    پيوند دست نا اميدانش
    باران !‌ سرود ديگري سر کن!
    شعر تو با اين واژگان شسته
    غمگين است
    ترجيع محزون تو
    امشب نيز
    چون ترجيع دوشين است
    شعري به هنجاري دگر بسراي
    آواي خود را پرده ديگر کن
    باران ! سرود ديگري سر کن!

    "محمدرضا شفيعي کدکني"

    پاسخ

    اي جانم! جانم! جانم!