• وبلاگ : عشق يعني ياء و سين !!
  • يادداشت : سادات مهربان من
  • نظرات : 3 خصوصي ، 13 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مرهم 
    وقتي اين متن رو خوندم دلم گرفت هردفعه كه ميام اينجا يه عالمه گريه ميكنم دلم براش تنگ شده هر دفعه با مادرم درد دل ميكنم ميزنه زير گريه حالش بد ميشه نميدونم باكي دردودل كنم
    منتظرم يهروز برسه كه ببينمش فقط يك لحظه بعضي وقتا باخودم ميگم چراخدا اونو اينجوري ازمون گرفت؟؟چرااااااا؟؟؟؟
    پاسخ

    مرهم جانم؟؟ من هم نمي تونم حرف بزنم! بغضي که حالا مدت هاست توي گلومه و داره سنگ مي شه!! بايد کاري بکنيم که بهشتي بشيم.وگرنه هرگز نمي تونيم ببينيمش!