• وبلاگ : عشق يعني ياء و سين !!
  • يادداشت : سادات مهربان من
  • نظرات : 3 خصوصي ، 13 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مرهم 
    وقتي اين متن رو خوندم دلم گرفت هردفعه كه ميام اينجا يه عالمه گريه ميكنم دلم براش تنگ شده هر دفعه با مادرم درد دل ميكنم ميزنه زير گريه حالش بد ميشه نميدونم باكي دردودل كنم
    منتظرم يهروز برسه كه ببينمش فقط يك لحظه بعضي وقتا باخودم ميگم چراخدا اونو اينجوري ازمون گرفت؟؟چرااااااا؟؟؟؟
    پاسخ

    مرهم جانم؟؟ من هم نمي تونم حرف بزنم! بغضي که حالا مدت هاست توي گلومه و داره سنگ مي شه!! بايد کاري بکنيم که بهشتي بشيم.وگرنه هرگز نمي تونيم ببينيمش!
    + همدرد«دخترخاله» 

    دلم براش تنگ شده توهم همين طور؟ دلم براي مهرباني هايش تنگ شده حتي براي لبخندهايش تنگ شده دوست دارم زمان به عقب برگرده اخه چراچراچرا......نيست.....

    مامان سادات دوستت دارم
    پاسخ

    دختر خاله يني ماسکي؟منم!!منم! لعنت به دل تنگي...لعنتــــــــــ ...

    سلام افسونگر عزيز وبلاگ زيبايي داري به ما هم سر بزن
    پاسخ

    حتما!
    + رهگذر 
    نظرات اپ اخرت هم كه قشنگه ، ظاهرا بسته است!
    پاسخ

    آره...ممنون!
    + رهگذر 
    سلام . خدا همه پدر بزرگا و مادر بزرگا رو اگه در قيد حياتن سلامت بداره .اگه هم از ميان ما رفتن روحشون شاد.
    آخر نوشته هات كه مينويسي بعد از تحرير ،قشنگه
    پاسخ

    ممنونم از توجه تون!


    بر قاتلين حضرت زهرا(سلام الله عليها) لعنت


    واعوذ بک من شر نفسي و همزات الشياطين


    سلام

    خوب هستين

    قبول باشه طاعات.....

    چه خبر ، اوضاع بکام هست .

    برام دعا کن عاقبت بخير بشم.

    ان شاءالله هرجا هستي شاد باشي سلامت و پيروز . . .

    با نگاه آخرينش خنده کرد
    ماندگان را تا ابد شرمنده کرد

    يا وَجيهَهً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ

    اى آبرومند پيش خدا شفاعت کن براى ما نزد خدا

    اللهم توفيقي شهادت في سبيلک


    اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّکَ الفَرَجَ.

    اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم
    اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم
    اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم

    دعاي گوشه نشينان بلا بگرداند.


    آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت عمر بي حاصل ما اين همه افسانه نداشت.?
    [گل][گل][گل]

    + aluche 
    آره.دلم يهو يادش افتاد.زياد چيزي ازش يادم نيست!
    بله خب. صد درصد.
    پاسخ

    خدا بيامرزه
    خدا رحمتشون کنه ...
    پاسخ

    خيلي ممنون.خدا رفتگان شما رو هم بيامرزه!
    فوت کردن؟ :(
    پاسخ

    بله
    ما بايد بتوانيم از كارِ كارگر ايرانى حمايت كنيم؛ از سرمايه‌ى سرمايه‌دار ايرانى حمايت كنيم؛ و اين فقط با تقويت توليد ملى امكان‌پذير خواهد شد

    سهم دولت در اين كار، پشتيبانى از توليدات داخلىِ صنعتى و كشاورزى است
    سهم سرمايه‌داران و كارگران، تقويت چرخه‌ى توليد و اتقان در كار توليد است.

    و سهم مردم ، كه به نظر من از همه‌ى اينها مهمتر است - مصرف توليدات داخلى است (مقام معظم رهبري )

    از اين رو، از تمامي فعالان فضاي سايبر و فضاي مجازي دعوت ميکنيم تا در راستاي رونق توليد داخلي و حمايت از کار و سرمايه ايراني، با قرار دادن لوگوي جنبش اينترنتي«توليد ملى، حمايت از كار و سرمايه‌ى ايرانى» در سايت يا وبلاگ خود و همچنين ، بازنشر مطالب مربوط به توليد ملي و حمايت از کار و سرمايه ايراني همچون يادداشت،مقاله، دلنوشته، عکس، کليپ، پيامک و....

    ما را در اين امري خطير ياري بفرمائيد

    در ضمن لطفا پس از قرار دادن لوگو جنبش ، آدرس سايت يا وبلاگ خود را در بخش نظرات دريافت کد لوگو ها يا در ديگر بخش هاي نظرات سايت اعلام بفرمائيد شايان ذکر است نام و نشاني پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ هايي که در اين زمينه فعاليت کنند درسايت جنبش اينترنتي " توليد ملى، حمايت از كار و سرمايه‌ى ايرانى" منتشر خواهد شد

    ..www.jonbeshnet.ir.

    پاسخ

    حتما..؟؟!!
    + بهونه 

    7 ساله ام. نمي دانم باز چه غلطي کرده ام که دور حياط ، دمپايي بدست دنبالم مي دود. من هم مثل ديوانه ها مي خندم. کيف ميکنم وقتي دنبالم مي دود.(من واقعا مشکل داشتم حالا که خوب فکر ميکنم.) اما هيچ وقت نمي زند فقط دنبالم مي کند.آخرين بار کنار شير آب نشسته بود و چيزي مي شست.همان شير آب جلوي گلخانه. با تمام وجود دوستش دارم.تمام آرزوي من رسيدن به خانه بزرگ و قديمي آنهاست که شبهايش همه با هم جلوي ايوان مي خوابيم و باد انگشتان پايم را خنک مي کند.خانه اي ساده با آدمهاي بزرگ با عشق هايي ناب . فصل توت که مي شود همه از درخت توت بزرگ ته باغ آويزانيم... همان باغ افسانه اي که دائم فتحش مي کنيم .ما بزرگ و بزرگ تر شديم و آدمهاي خانه يکي يکي رفتند دنبال زندگي خودشان.ما هم رفتيم. خانه هم رفت دنبال کار خودش ،چاره اي نداشت...کم کم نيست شد.من ديگر نمي دويدم. او هم نمي دويد.اما طوري ديگر بود! يعني هنوز بود. شنيده مي شد..بوئيده مي شد..بودنش فکرم را مشغول مي کرد...هنوز با تمام وجود دوستش داشتم .فکر نمي کردم اينبار نوبت او باشد که برود ..براي ما زود بود..براي ما بيشتر از يک عادت بود که ترکش کنيم..هر چه نفس عميق مي کشم باز جايي در دلم خالي ست ...چه مي شود کرد...هنوز شمارش نفس هاي سنگينش نفسم را سخت مي کند.

    دنياي زيباي کودکي ام را مديونش هستم .از دور مي بوسمش و بهش ميگم جاتون تو قلبم محفوظه.

    پاسخ

    من هم مديونش هستم.طعم واقعي مادربزرگ رو...بهونه؟؟من دارم خفه ميشم